به گزارش خبرنگاران گروه فرهنگ، هنر و رسانه گزارش خبر، این شروعی است بر شاهکاری زیبا به قلم " آلبر کامو " نویسنده و نمایش نامه نویس فرانسوی. " حکومت نظامی یا شهربندان " شاهکاری سه قسمتی در دنیای نمایشی است. در این بررسی کوتاه همراه با سحر رستمیان بازیگر هنرهای نمایشی می خواهیم نگاهی به این اثر فاخر بیندازیم.
- بخشی از نمایشنامه
چگونه دیهگو، خونریزی که یادآور حملههای انتقامجویانه پس از آزادیخواهی است را متوقف کرده و طاعون و مرگ را شکست خواهد داد؟
در بخشی از این نمایشنامه، میخوانیم:
« نادا : من نمی توانم به زانو درآیم. یک پای من خشک شده و کج و راست نمی شود.
دیه گو: این یک نوع حماقت بود. دروغ گفتن همیشه حماقت است.
نادا: پسرجان، شرف یعنی چه ؟
دیه گو: شرف یعنی آنچه که مرا سرپا نگه داشته است.
نادا: شرف مانند یک پدیده نجومی است که میآید و می رود و چنین چیز غیرثابتی ارزش ندارد، این را هم حذف و نابود کنیم».
این اثر چهارمین نمایشنامهی کامو است که در سال ۱۹۴۸ نوشته شده است. حکومت نظامی نمایشنامهای است که دغدغههایی تقریبا مشترک با رمان طاعون دارد. انگار که این نمایشنامه سایهای از همان کتاب طاعون به شکلی دیگر و یا در قالبی دیگر باشد. هرچند که خود آلبر کامو گفته است: باید ذهن خوانندگان را روشن کنم که این کتاب به هیچ وجه از رمان خود من به نام طاعون استنساخ نشده است.
تفاوت جذاب این نمایشنامه نسبت به رمان طاعون در این است که در این کتاب، طاعون به شکل یک شخصیت درآمده است و وارد داستان میشود. ما ابتدا با شخصی روبرو هستیم که از ثبات خوبی برخوردار است. ولی به ناگاه یک تغییر عظیمی جای این ثبات را میگیرد. و آن چیزی جز ورود یک نوع بلا و بیداد نیست.
شخصی به نام طاعون به همراه منشی خود وارد شهر میشود. منشی او زنی است که یک لیست از اسامی تمام مردم شهر در دست دارد. با کوچکترین اشارهای از سمت طاعون، زن اسم هرشخصی را در لیست پیدا کرده، روی آن خط سیاهی میکشد. و آن شخص در آنی از واحد میمیرد.
طاعون بهنوعی ناقوس مرگ را برای مردم به صدا درمیاورد. واقعیتی انکارناپذیر که از آن راه گریزی نیست. طاعون تمام شهر و قدرت را در دستان خود و زیر سلطه خود میگیرد. حکومتی کاملا نظامی و خشک. حکومتی عاری از احساس که از همان ابتدا با جدا ساختن مردان و زنان، داشتن هر نوع عاطفه انسانی را قدغن میشمارد. چرا که معتقد است تنها حقیقت موجود چیزی نیست جز مرگ.
طبیعتا در این شرایط هرکس رویه خودش را پیش میگیرد. عموم مردم از ترس زیر سلطه این قدرت سر خم میکنند و به خانههای در بسته خود پناه میبرند و هرکس بهنوعی نگران شخص خودش است. ما به وضوح ضعف، سستی و حقارت انسان مقابل واقعیتهای تلخ و انکارناپذیر را میبینیم. و البته آلکادها که بیشباهت به شخصیت کشیش در کتاب طاعون نیستند. آنها علت همه این بلاها و مصیبتها را گناهان انسان میدانند. و دائما به جای پیدا کردن راه حل برای مشکل، به دنبال مردم برای توبهاند تا از بار این مصیبتها کم شود.
- یک بخش ویژه از این نمایش نامه
بخشی از صحبت های شخصیت " نادا " با مردم:
«شما فکر میکنید که در آن لحظهای که سه وعده غذایتان را در روز خوردهاید و کار هشت ساعتهی خود را به پایان رساندهاید. همهچیز منظم است و با نظم منطقی و صحیح خود در گردش میباشد.
ولی نه، آخر شما که نظم منطقی را نمیفهمید چیست. شما در صفی قرار گرفتهاید که به مذهب پایبند است و منطقی نمیفهمد. اینک شما خیلی منظم و مرتب با قیافهای آرام و ساکن جا افتاده و رسیده آماده و مستحق یک بلا و مصیبت هستید.»