به گزارش خبرنگاران گروه جامعه گزارش خبر، حسین زارعی درست وسط دهه ۴۰ زندگیاش، توانست راهش را پیدا کند و کسب و کاری راه بیندازد که حالا عاشقانه دوست دارد. او بعد از امتحان کردن شغل های زیادی، با وام اشتغالزایی کمیته امداد امام خمینی (ره) توانست، کسب و کار خودش را داشته باشد. او حالا طعم زندگی را میچشد و میتواند زندگی را آن طور که دوست دارد، زندگی کند.
زندگی حسین زارعی عجیب و غریب است. او در روستای اسماعیلآباد دهستان زاوه در استان خراسان رضوی به دنیا آمد و در همان جا هم زندگی خودش را شروع کرد و مانند بسیاری از مردان، در سن ۱۸ سالگی به سربازی رفت و بعد از گذشت ۲ سال سربازی، برای پیدا کردن کار، به این در و آن در زد. عجیب بودن زندگی از این مرحله، بعد از بازگشت از سربازی شروع شد؛ زمانی که به عنوان یک کارگر در یک ضایعات آهن آلات کار میکرد.
او کارگر بود که ازدواج کرد و زندگی خودش را با همه افتان و خیزان ها ادامه داد. حسین اما از این شاخه به آن شاخه میپرید؛ یک روز در ضایعاتی کار میکرد و یک روز دیگر در سر ساختمان کارگر بود و روزی دیگر، مخلوط شیرین و چسبنده آبنبات را در کارگاه، هم میزد. او در زندگی شخصیاش هم تقلا میکرد؛ ۱۸ سال از زندگی مشترک حسین و همسرش گذشته بود و آنها هنوز صاحب فرزندی نشده بودند؛ بعد اما به قول خودش که با دوا و درمان، صاحب اولین فرزندش شد و زندگیاش به شکل دیگری تغییر کرد.
حسین تعریف میکند که آن زمان، او از کار، بیکار شده و اتفاقا همان زمان هم قرار بود که پدر و مسئولیت زندگیاش هم بیشتر شود؛ انتظاری که پایان گرفت و سردرگمی و مشکلاتی که از تامین خانواده در انتظارش بود. فرزند حسین به دنیا آمد و او گاه و بیگاه سرکاری میرفت و زندگی خانواده سه نفرهاش را تامین میکرد. با به دنیا آمدن فرزند اولش اما انگار نقطه روشنی در زندگی تابید و راه زندگیاش تغییر کرد.
حسین میگوید که یک روز، از این جا رانده و از آنجا مانده، به استاد کار زمان جوانیاش، همان که روزی در کارگاه آبنباتسازیاش، کارگری میکرد، سر زد و از روزگار و زندگیاش گفت؛ از این که دوست دارد از سردرگمی خلاص شود و شغل ثابتی برای خودش دست و پا کند. حسین تعریف میکند که استاد کارش به او پیشنهاد داد تا کارگاه آبنباتسازی بزند و کسب و کار ثابتی را در شیرینیجات راه بیندازد. پیشنهادی که به نظر زارعی خیلی هم خوش آمد و همین شد که بعد برود سراغ کمیته امداد جزئیات طرحش را مطرح کند، شرایطش را توضیح دهد و برای دریافت وام، اقدام کند. خیلی زود، دو ماه بعد، حسین، ۵۰ میلیون تومان وام اشتغالزایی دریافت و محیطی را در روستایی اجاره کرد و وسایل آبنباتسازی را برای شروع کارش، خرید.
زارعی میگوید که هر روز، با عشق کارش را شروع میکرد؛ او توضیح میدهد که در دهه چهارم زندگیاش، تازه در شغلی بود که عشق و علاقهاش بود. راهاندازی کارگاه آبنباتسازی برای حسین آمد داشت و چرخ زندگی برایش خیلی خوب چرخید. حالا ۶ سال از آن روزها میگذرد، از روزهایی که حسین کارگاهش را راه انداخت؛ او حالا کارگاه بزرگی دارد که درست در کنار خانهاش است، ۲ کارگر دارد و یک نفر دیگر هم برای او کار میکنند. مهمترین بخشش اما این است که ۲ فرزند دارد که به آنها هم رمز و راز آبنیاتسازی را به آنها یاد میدهد. او میگوید: «دوست دارم که آبنباتسازی شغل خانوادگیام شود، دوست دارم که پسرانم هم اگر دوست دارند، این شغل را ادامه دهند و آن لذتی را که من تجربه کردم، حتی در این سن و سال، تجربه کنند.» او افسوس میخورد از این که دیر کسب و کارش را راه انداخته است، با این حال اما او خوشحال است، حداقل حالا کاری را میکند که دوست دارد.