به گزارش خبرنگاران جامعه گزارش خبر، رويدادهاي اخير در قفقاز جنوبي، به ويژه اقدامهاي باكو در مسدود كردن مسير رفت و آمد كاميونهاي ايراني به سمت ارمنستان، گرجستان و درياي سياه و همچنين برگزاري مانورهاي متعدد نظامي و اظهارنظرهاي سياسي غيرمتعارف در مورد ايران، باعث شده است كه روابط دوجانبه ميان تهران و باكو، در شرايط تنش قرار بگيرد.
ايران به تازگي در سفر وزير خارجهاش به مسكو، از روسيه خواسته است تا در برابر تحولات جاري در قفقاز جنوبي موضعگيري كند و اجازه گسترش حضور تروريستها، صهيونيستها و تغيير مرزهاي ژئوپوليتيك را ندهد.
در گفتوگو با حميدرضا عزيزي، استاديار علوم سياسي دانشگاه شهيد بهشتي، ابتدا در مورد مفاهيم مطرح شده از سوي ايران و نگرانيهاي ايران پرسيديم و از ميزان آمادگي روسيه و ديگر كشورهاي منطقه براي تامين منافع تهران و كاهش نگرانيها در منطقه قفقاز جنوبي سوال كرديم.
عزيزي معتقد است كه روسيه با اراده خود حاضر نيست كه به ايران براي افزايش نفوذ در منطقه قفقاز جنوبي كمك كند. در ادامه متن كامل گفتوگوي «اعتماد» را با حميدرضا عزيزي، كارشناس مسائل قفقاز و آسياي ميانه و استاد دانشگاه مطالعه ميكنيد.
در باكو و جمهوري آذربايجان چقدر عزم و اراده از يك طرف و از طرف ديگر ظرفيت و توانايي براي اقدام عليه ايران وجود دارد؟
به نظر من بايد چند فاكتور را در اينجا از هم تفكيك كرد.
نخست اينكه وقتي از جمهوري آذربايجان صحبت ميكنيم، بايد مجموعه دولت و حاكميت جمهوري آذربايجان را از جناحهاي سياسي در سطح فرودولتي و برخي از حلقههاي سياسي كه در دولت نيز نفوذ دارند، جدا كرد. در سطح فرودولتي برخي از رويكردهاي پانتركيسم و تلاش براي تحريك عنصر قومي در ايران با هدف توسعهطلبي يا اهدافي از اين دست، براي همه روشن است كه تا حدي در جمهوري آذربايجان وجود دارد.
از زمان فروپاشي شوروي تا به امروز چنين تفكرات و رويكردهايي در جمهوري آذربايجان وجود داشته و تازگي ندارند. اما در سطح دولت و حاكميت، من نشانه و شاهدي نميبينم كه چنين سياست و استراتژي در دولت جمهوري آذربايجان وجود داشته باشد كه بخواهد مرزهاي ژئوپوليتيك يا قومي را به شكلي تغيير دهد كه به ضرر ايران باشد يا به صورت مشخص بخواهد عنصر قومي را در ايران تحريك كند. من شاهدي بر وجود اين سياست نميبينم.
نگراني ايران قطعا دلايل ژئوپوليتيك دارد، اما اين نگراني مرتبط با تغيير مرزها در داخل خاك ايران نيست، بلكه نگراني وسيعتر از شرايط منطقه قفقاز جنوبي است. در نتيجه من در سطح دوجانبه، من نميتوانم نشانهاي از عزم دولت جمهوري آذربايجان براي اقدام عليه ايران را ببينم.
در سطح ديگر مسالهاي كه شما هم مطرح كرديد، مساله توان و ظرفيت است كه جمهوري آذربايجان آگاهي دارد توان و ظرفيت عملي براي انجام چنين كاري را ندارد. چه به لحاظ قدرت نظامي و چه نفوذ سياسي، جمهوري آذربايجان توان كافي براي ايجاد تغييرات ژئوپوليتيك در خاك ايران ندارد.
اما در سطح منطقهاي، اگر نظر طرف ايراني مساله تغييرات ژئوپوليتيك در منطقه كلي قفقاز جنوبي است، اين مساله موضوع پنهان يا تازهاي نيست. اظهارات طرف ايراني تا حدودي در مورد مساله تغييرات مرزهاي ژئوپوليتيك مبهم است.
به هر حال جمهوري آذربايجان به صراحت اعلام كرده است كه هدفش بازپسگيري تمامي سرزمينهايي است كه در جنگ قرهباغ از دست داده است و تحت سلطه ارمنستان قرار داشت. اين تغيير ژئوپوليتيك عملا اتفاق افتاده و نه تنها باكو مناطق مورد نظر را بازپسگرفته است بلكه نوع بازي منطقه و تركيب بازيگران حاضر در منطقه هم تغيير كرده است.
از جمله اين تغييرات وارد شدن فعال تركيه به منطقه است، نقش روسيه تغيير كرده است و اسراييل به عنوان يك حامي جدي جمهوري آذربايجان علنيتر از گذشته فعاليت ميكند. در نتيجه تغييرات مرزهاي ژئوپوليتيك در منطقه اتفاق افتاده است.
با اين تفاصيل عامل اصلي نگراني تهران از وضعيت جاري در منطقه دقيقا چيست؟
نگراني تهران، مستقيما مرتبط با دولت جمهوري آذربايجان نيست؛ بلكه تهديدي كه ايران احساس ميكند از جانب دو مساله است: يك نگراني از ناحيه گروههاي مسلح تكفيري است كه از سوريه به منطقه كوچ داده شدهاند و شواهد زيادي در مورد حضور آنها در جنگ اخير وجود داشت، هر چند ادعا شد كه اين افراد به سوريه بازگردانده شدهاند، اما در تهران اين باور وجود دارد كه همچنان اين عناصر تروريستي در منطقه حضور دارند.
دومين نگراني كه براي ايران بسيار مهمتر است، بحث اسراييل است. استفاده از توانمنديهاي نظامي توليدشده توسط اسراييل به جمهوري آذربايجان براي پيروزي بر ارمنستان در دور اخير كمك بسزايي كرد و اين مساله باعث نگراني ميشود كه باكو با اين سابقه قانعتر شود كه روابطش را با اسراييل بيش از پيش گسترش بدهد.
سلسله اتفاقات هفتههاي گذشته، ازجمله موضوعات مرتبط با دريافت مبالغي از كاميونهاي ايراني در حال عبور از خاك ارمنستان يا بازداشت كاميونداران ايراني و برخي اظهارنظرهاي مقامهاي ارشد جمهوري آذربايجان، باعث واكنش مستقيم تهران شده است. اين رويدادها مستقيما به اقدامات دولت جمهوري آذربايجان باز ميگردد. فكر ميكنيد كه روابط دوجانبه ميان تهران و باكو تا چه اندازه از اين مسائل متاثر شود؟
نخست بايد به اين نكته اشاره كنم كه اتفاقهايي كه امروز در مرزها و فراتر از مرزهاي شمال غرب كشور رخ ميدهد، ريشه در گذشته نزديك دارند. ايران بايد خيلي زودتر از اينها نگران اين مساله ميشد و براي پيشگيري از رخدادهاي اينچنيني اقدام ميكرد. از همان زماني كه دور جديد جنگ در قرهباغ از سر گرفته شد، از همان زمان كارشناسان و تحليلگراني كه نگاه غيرسياسي و علمي به مسائل داشتند، اين نكته را مطرح ميكردند كه ايران بايد نسبت به تحولاتي كه در منطقه اتفاق ميافتد، نگران باشد.
براي مثال عرض ميكنم كه در همان زمان كه جنگ اتفاق افتاد، از سوي كارشناسان اين نكته مطرح ميشد كه پيشرويهاي سرزميني جمهوري آذربايجان، ارتباط زميني ايران با جمهوري ارمنستان را قطع ميكنند. همان زمان مقامهاي سياسي و دستاندركاران سياست خارجي كشور صحبت و كاملا قضيه را تكذيب كردند و چنين اظهارنظرهايي را «فضاسازي رسانهاي» توصيف كردند.
اما امروز شاهد هستيم كه عملا اين اتفاق افتاده است. هشدارها فقط به همين مساله خلاصه نميشد؛ در مورد افزايش حضور تركيه در منطقه، هشدار داده ميشد كه شاهد هستيم اين اتفاق هم رخ داد.
چرا به اين هشدارها توجه نشد؟
رويكرد ايران، حمايت علني از اقدامات و رفتارهاي دولت جمهوري آذربايجان در منطقه قفقاز جنوبي بود. من معتقد نيستم كه در جنگ اخير جمهوري اسلامي ايران بايد طرف ارمنستان را ميگرفت، بلكه معتقدم كه ايران بايد رويكردي بيطرفانه نسبت به موضوع ميداشت.
ميتوانستيم در مقابل تحولات سكوت كنيم و فقط روي مسائلي كه مستقيما مرتبط با امنيت خودمان ميشد، مانند ضرورت خروج نيروهاي مسلح تروريست خارجي از منطقه، مانور بدهيم. لزومي نداشت كه در اين فرآيند كاملا پشت سر جمهوري آذربايجان قرار بگيريم و از آنها حمايت كنيم. چرا اين كار را كرديم؟ به اعتقاد من در آن زمان اين باور در تهران شكل گرفته بود كه جمهوري آذربايجان با توجه به توان بالاتر و تحولات و تعاملات جديدش در اين جنگ پيروز خواهد شد، در نتيجه اين سياست در پيش گرفته شد كه ما طرف برنده را بگيريم تا بعد از پايان جنگ از مزايا و منافع بهرهمند شويم.
يكي از مسائلي كه زياد هم مطرح شده مشاركت ايران در بازسازي مناطق آزاد شده در جمهوري آذربايجان است. اين صحبتها خيلي هم از طرف مقامهاي ايراني مورد تاكيد قرار ميگرفت.
اگر بخواهم با صراحت بگويم بخشي از ناراحتي ايران از اين است كه انتظاراتش برآورده نشدهاند. رييسجمهور آذربايجان، الهام علياف در دوران جنگ از موضع ايران تقدير كرد، اما حالا بعد از جنگ چه اتفاقي افتاده است؟ همان طور كه انتظار ميرفت تركيه آمد و نقش اصلي را در بازسازي بر عهده گرفت و سهمي به ايران نرسيد.
اين شرايط همين طور با كنشهاي باكو و واكنشهاي ما پيش رفت تا وضع به شرايط امروز رسيده است و ما شاهد اختلافها در مساله حمل و نقل و اظهارنظرهاي تند و حتي اتهامزنيهاي امنيت و نظامي هستيم. همه اين اتفاقات از همان ابتداي درگيريهاي اخير در قرهباغ قابل پيشبيني بود.
به مسائل نظامي اشاره كرديد؛ دولت جمهوري آذربايجان در طول ماههاي گذشته تعداد زيادي مانور مشترك با دولتهاي خارجي برگزار كرده و اين امر هم با واكنش تهران مواجه شده است. دليل اين شكل نظاميگري در جمهوري آذربايجان چيست و تا چه اندازه براي تهران نگرانكننده است؟
سوال اصلي در مورد اين تحركات نظامي اين است كه آيا جهتگيري از اقدامات عليه ايران است يا اهداف ديگري را دنبال ميكند؟ به جز مورد آخري كه در نخجوان رخ داد و گفته شد واكنشي به رزمايش جمهوري اسلامي ايران در مناطق شمال غربي كشور بود، من شخصا نميتوانم شاهد قانعكنندهاي پيدا كنم كه مانورهاي نظامي جمهوري آذربايجان با هدف تهديد ايران اتفاق افتاده باشد.
مانورهايي مانند رزمايش سه جانبه جمهوري آذربايجان، تركيه و پاكستان كه به سه برادر موسوم شد و رزمايشهاي دوجانبه با تركيه، بيش از هر چيز قدرتنمايي تركيه در مقابل روسيه بود تا ايران. اگر زمانبندي اين مانورها را نگاه كنيد، مشاهده ميكنيد كه اين مانورها دقيقا زماني برگزار ميشود كه در سوريه و بغل مرزهاي تركيه، روسيه و دولت سوريه دور جديدي از حملات را آغاز كردهاند و انتظار ميرود كه اين بار واقعا عزم جدي در دمشق و مسكو براي بازپسگيري استان ادلب و پاكسازي آن وجود داشته باشد. دقيقا همزمان مانورهاي دوجانبه با تركيه و مانور سه برادر در آستانه ديدار رجب طيب اردوغان و ولاديمير پوتين، روساي جمهور تركيه و روسيه برگزار شدند.
اين همزماني تامل برانگيز است؛ روسيه در ادلب حملاتش را تشديد كرده بود و تركيه هم در قفقاز جنوبي حملاتش را تشديد ميكرد. به گمان من اين اقدامات نوعي زورآزمايي و قدرتنمايي بود تا آنكارا و مسكو، دست بالاتري در مذاكرات دوجانبه با يكديگر داشته باشند. البته من كلا ارتباط موضوع با ايران را رد نميكنم؛ چون به هر حال ايران هم در سوريه فعالانه حضور دارد و البته در جاهاي ديگر هم با تركيه منافع مشترك و رقابتهايي دارد.
اگر بحث اسراييل را به عنوان كشور ثالث در روابط تهران و باكو كنار بگذاريم، اقدامات تركيه در باكو به عنوان كشور ثالث، بيشتر با هدف قدرتنمايي به روسيه است تا ايران.
با اين اوصاف بيش از اينكه تنش مرتبط با كشورهاي قفقاز جنوبي باشد، تنشها در سطح وسيعتر در منطقه قفقاز بزرگتر و ناشي از رقابتهاي قدرتهاي منطقهاي اطراف قفقاز است…
البته از نظر من فضاي كلي در منطقه تنش نيست، بلكه رقابت است. رقابت ميتواند شكل خيلي شديدي به خود بگيرد و زمينهساز تنش شود.
…در مورد روابط دوجانبه كشورها مانند گرجستان و روسيه يا ارمنستان و تركيه، رقابت وجود دارد يا تنش؟
من كليت فضاي حاكم بر منطقه را عرض ميكنم. در سطح منطقه بين طرفها تنش وجود دارد. همين الان روابط تهران و باكو به سمت تنش حركت ميكند. بين روسيه و گرجستان تنش وجود دارد. اما در فضاي كلي منطقه تا جايي كه نقش قدرتها مطرح باشد، رقابت وجود دارد تا تنش. اگر بخواهيم بين وضعيت همكاريجويانه يا رقابتي مساله منطقه قفقاز جنوبي را ارزيابي كنيم، شرايط كنوني شرايط رقابتي است، نه همكاري جويانه.
از اين سوال ميخواستم به اينجا برسم كه آيا فرمت مذاكراتي كه در سفر اخير وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران به مسكو، از سوي وزير خارجه روسيه مطرح شد، يعني فرمت مذاكرات ۳+۳ با حضور ايران، روسيه و تركيه در كنار جمهوريهاي آذربايجان، ارمنستان و گرجستان، عملي و امكانپذير است و آيا ميتواند كمكي به بهبود شرايط كند يا نه؟
اين فرمتي كه در نشست خبري اخير وزراي خارجه ايران و روسيه مطرح شد، نخستين بار تركيه پيشنهاد داده بود. بعد از اينكه دور اخير جنگ در قرهباغ به پايان رسيد، اين پيشنهاد در يكي از ملاقاتهاي محمدجواد ظريف، وزير خارجه وقت ايران با همتاي تركيهاياش از طرف آنكارا مطرح شد.
اسم ۳+۳ شايد آن زمان مطرح نشد، اما دقيقا همين فرمت پيشنهاد شده بود. ايران در همان دوران – پيش از اينكه اختلافات و تنشهاي اخير ميان ايران و روسيه اتفاق بيفتد – هم از اين پيشنهاد استقبال كرد. ايران موافقت اصولي خود را با چنين فرمتي از قبل اعلام كرده است.
در پاسخ به اين سوال كه چنين مذاكراتي تا چه حد عملي باشد، بايد به رويكرد كلي بازيگران نگاه و ارزيابي كرد كه آيا در چنين گفتوگوهايي منفعتي دارند يا نه؟
در فضاي فعلي، در جمهوريهاي آذربايجان و ارمنستان كه در بطن تنشهاي منطقه بودند و دو طرف اصلي جنگ محسوب ميشوند، اراده براي رفتن به سمت يك نوع ساز و كار سياسي و حلوفصل دعاوي از طريق گفتوگو به وجود آمده است و به نوعي سيگنالهاي آشتيجويانهاي براي يكديگر ارسال ميكنند. نفع طرف ايراني هم در اين است كه پتانسيلها و ظرفيتهاي بالقوه با توجه به قدرت خود را در منطقه احيا كند. مساله اصلي شايد گرجستان باشد كه تا چه حد آمادگي پذيرش همكاري با روسيه در چنين فرمتي را داشته باشد.
در مورد روسيه هم چون ثبات در قفقاز برايش ارزشمند است، اينكه يك فرمت شكل بگيرد كه همه طرفها در آن مشاركت داشته باشند برايش ارزشمند است.
اما در شرايط حاضر با توجه به تنشهاي اخيري كه ميان تهران و باكو پيش آمده، آيا چنين اقدامي كارساز است يا نه؟ اگر به صورت رسمي هم چنين مذاكراتي شكل بگيرد با روندي كه روابط بين دو طرف پيش ميرود، از يك طرف آنها دسترسي زميني ما را قطع ميكنند و ما هم در پاسخ دسترسي هوايي آنها را مسدود ميكنيم، بعيد است كه زمينه همكاري جمعي در اين شرايط وجود داشته باشد. ابتدا بايد از طريق ديپلماسي دو جانبه مسائل ميان تهران و آذربايجان حل و فصل شود، وگرنه منافع كلي ما در منطقه به خطر خواهد افتاد.
پيش از اين شاهد ابتكارهاي سه جانبهاي هم بوديم كه ايران و روسيه به عنوان دو طرف با تركيه و جمهوري آذربايجان در سطح سران برگزار ميكردند. اين فرمتهاي همكاري هم دو سالي است كه متوقف شدهاند، فكر ميكنيد دليل آن چيست و تا چه اندازه قطع اين گفتوگوها در شرايط كنوني تاثير داشته است؟
نخست اين نكته را مطرح كنم كه تا پيش از دور اخير درگيريها در قرهباغ، روابط تهران و باكو رو به گسترش بود. فرمت سه جانبهاي هم كه ميان تهران، مسكو و باكو ايجاد شد بسيار ابتكار كارگشا و خوبي بود. اين گفتوگوهاي سه جانبه زمينه اقتصادي هم داشت و قرار بود كه اين همكاري سه جانبه در چارچوب طرح وسيعتر كريدور شمال – جنوب ادامه پيدا كند.
به گمان من آنچه اين فرمت را دچار اختلال كرد، بحث بازگشت تحريمهاي امريكا و خروج واشنگتن از برجام بود. بازگشت تحريمها براي همه طرفهاي خارجي كار اقتصادي و بازرگاني با ايران را دچار مشكل كرد و جمهوري آذربايجان و روسيه هم از اين قضيه مستثني نبودند.
از طرف ديگر تحولات ديگري كه تحت تاثير سياست فشار حداكثري امريكا رخ داد، سياست خارجي ما تا حد زيادي امنيتي شد و علاوه بر آن تمركزش از قفقاز دور شد. اگر دقت كنيد از سال ۲۰۱۸ به اين طرف ما كار زيادي در قفقاز انجام ندادهايم و به همين دليل هم بود كه در پي دور اخير درگيريهاي قرهباغ غافلگير شديم.
تمركز خاص جمهوري اسلامي ايران در سه سال گذشته روي خاورميانه و غرب آسيا بود و به ويژه بعد از ترور سردار سليماني، كاملا سياست خارجي كشور روي غرب آسيا متمركز شد. در نتيجه من توقف بهبود روابط سه جانبه با روسيه و آذربايجان و چارچوبهاي ديگر را نتيجه روابط تهران و واشنگتن ميبينم تا نتيجه مستقيم روابط تهران و باكو.
در سفر وزير خارجه ايران به روسيه و نشست خبري آقايان اميرعبداللهيان و لاوروف، ايران انتظار دخالت روسيه در منطقه به نفع ايران را مطرح كرد. فكر ميكنيد آيا روسيه آمادگي دارد به نفع ايران در مسائل منطقه بيش از گذشته دخالت كند؟ و اساسا آيا اين اراده در مسكو وجود دارد كه منافع ايران در قفقاز جنوبي تامين شود؟
من در يك جمله به صورت صريح عرض كنم: انتظار ايران كاملا غيرواقعبينانه است. دليلهاي مختلفي براي اين امر وجود دارد. از زمان فروپاشي شوروي تاكنون، سير اتفاقاتي كه در آسياي مركزي و قفقاز جنوبي به عنوان مناطقي كه اصطلاحا حيات خلوت روسيه محسوب ميشدند، نفوذ روسيه به تدريج به نفع رقبا كاهش پيدا كرده است.
البته اين كاهش قدرت به اين معناي نيست كه روسيه ديگر قدرت مسلط در منطقه نيست. از هر جنبه و به هر صورتي كه قدرت را تعريف كنيم، مسكو همچنان در دو منطقه آسياي مركزي و قفقاز جنوبي، قدرت مسلط است، اما در طول سه دهه به تدريج وادار شده سهمي از قدرت و سهمي از نفوذ خود را به بقيه قدرتها واگذار كند. در منطقه آسياي مركزي نزديك به يك دهه است كه سهم زيادي از نفوذ و قدرت روسيه به چين رسيده است.
در قفقاز جنوبي هم اخيرا شاهد گسترش نفوذ تركيه هستيم. هيچ قدرتي در هيچ كجاي دنيا نيست كه با اراده خودش بخواهد اجازه بدهد قدرت ديگري وارد حوزه نفوذش شود. اين سهمدهيها يك انتخاب براي روسيه نبود، بلكه اجبار ناشي از شرايط بود.
در مورد قفقاز جنوبي كه امروز موضوع صحبت ما است، كاهش نفوذ روسيه به اين دليل رخ داده است كه كشورهايي مانند جمهوري آذربايجان، به واسطه درآمدهاي ناشي از فروش حاملهاي انرژي و منابع طبيعي، به علاوه روابط گسترده با غرب و بازسازي اقتصاد داخلي، نيازشان به روسيه به شدت كاهش يافته و به سمت شركاي جديد رفتهاند. براي جمهوري آذربايجان به صورت طبيعي نزديكترين شريك تركيه بود كه به لحاظ فرهنگي و زباني با يكديگر قرابت دارند.
به اين شكل بود كه نفوذ تركيه در اين منطقه بيشتر شد. لذا روسيه ناچار است اين شرايط را بپذيرد و تركيه را نيز در اين فضا سهيم بكند. در عين حال سعي كند در شرايطي كه تركيه در منطقه حضور دارد، مديريت فضا را همچنان خودش بر عهده بگيرد.
نقظه مقابل پذيرش نقش تركيه، عدم پذيرش نقش ايران از سوي روسيه است. اگر به تاريخ رجوع كنيم تاكنون دستكم سه بار دولت روسيه، جلوي پيشرفت مداخله سياسي و ابتكارهاي صلح ايران را مسدود كرده است. در همان دهه ۱۹۹۰ ميلادي كه جنگ قرهباغ آغاز شد، ايران ابتكار صلحي را براي ايروان و باكو مطرح و خيلي تلاش كرد، اما روسيه اجازه نداد كه اين كار به اسم ايران تمام شود.
بهار سال ۲۰۱۶ كه بار ديگر يك سري درگيريهاي جدي مجددا ميان باكو و ايروان رخ داد، ايران پيشنهاد ميانجيگري مطرح كرد، روسيه تلاش كرد با مسكوت گذاشتن پيشنهاد ايران جلوي موفقيت آن را بگيرد تا خودش مديريت فضا را بر عهده بگيرد. در جنگ اخير هم بار ديگر ايران طرحي را ارايه داد.
سيدعباس عراقچي، معاون سياسي وقت وزارت امور خارجه به منطقه سفر كرد و طرح را به كشورهاي منطقه ارايه داد، اما نهايتا اين روسيه و تركيه بودند كه بدون دخالت ايران فرآيند سياسي را پيش بردند.
اين رفتار روسيه به چه دليل است؟
همانگونه كه عرض كردم، روسيه با اراده خودش حاضر به گذشتن از نفوذ و قدرتش در منطقه نيست. روسيه ميبيند كه تركيه داراي نفوذ و قدرت در منطقه است و ناچارا سهم اين كشور را ميپذيرد، اما ايران نفوذ ندارد و ما چرا بايد ايران را دخيل كنيم؟
علاوه بر اين بايد ببينيم اولويتهاي اصلي روسيه در منطقه چيست. وزير خارجه ايران در روسيه بيشتر به نقش و نفوذ اسراييل در منطقه اشاره كرد. ايران از مسكو خواسته است كه نسبت به نفوذ اسراييل در منطقه بيتفاوت نباشد. رابطه روسيه و اسراييل در بهترين حالت يك رابطه پيچيده است كه كاملا با ماهيت رابطه ايران و روسيه متفاوت است.
در بدبينانهترين حالت براي ايران، از آنجا كه روابط دوجانبه باكو و اسراييل اينجا مطرح است، من بعيد ميدانم كه روسيه اساسا ارادهاي براي دخالت در اين زمينه داشته باشد. در بهترين حالت اگر شواهد متقني از اقدامات تحريكآميز اسراييل وجود داشته باشد و روسيه بخواهد اقدامي را انجام دهد، مطمئن باشيد كه روسيه اين اقدام را به اهرم معامله تبديل خواهد كرد. يعني اگر اقدامي انجام بدهد و خدماتي بدهد، چيزي هم در قبال آن از ايران خواهد خواست.
به گمان من اگر چنين معاملهاي از سوي روسيه مطرح شود، خواسته آنها در مورد سوريه خواهد بود، يعني آنها تلاش ميكنند اسراييل نفوذ خود را در قفقاز كاهش دهد در قبال آن از ايران ميخواهند كه حضورش را در سوريه كاهش دهد. اين بازي هم كاملا به نفع روسيه خواهد بود، چرا كه از يك طرف نقش يك طرف ثالث در قفقاز جنوبي را كاهش داده است و از طرف ديگر نقش يك طرف ثالث را در سوريه هم كاهش داده است، چرا كه افزايش نفوذ ايران در دمشق بيش از اندازهاي براي روسيه مطلوب نيست.
علاوه بر اين روسيه با چنين اقدامي، يعني كاهش نفوذ ايران در سوريه و كاهش نفوذ اسراييل در جمهوري آذربايجان، هم ايران و هم اسراييل را مديون لطف خودش خواهد كرد.
كليت قضيه به اين شكل است كه روسيه بعيد است بخواهد در مساله دخالت بكند و اگر هم در شرايطي حاضر به دخالت شود، اين دخالت ارزان براي ايران تمام نميشود و از تمام جوانب منافع خاص روسيه را تامين ميكند. به همين دليل من معتقدم به اين دليل كه نه تهديد مشترك و نه منافع مشترك در اين موضوع مطرح نيست، عملا توقع ايران از روسيه در مورد قفقاز جنوبي غيرواقعبينانه است.
در مورد روابط روسيه و اسراييل گفتيد، در مورد روابط دوجانبه باكو با اسراييل چطور، آيا جمهوري آذربايجان به اندازه كافي براي اينكه رابطه دوجانبهاش عليه طرف ثالثي نباشد، به ويژه در مورد ايران، دقت نظر به خرج داده است؟
در مورد رابطه باكو و اسراييل متاسفانه اطلاعات دقيق كه علني و در دسترس عموم باشد، بسيار ناچيز هستند. اظهارنظر در اين مورد بسيار سخت است. اما وقتي كه ايران موضوع نگراني امنيتي از روابط اسراييل و جمهوري آذربايجان را مطرح ميكند، تا حد زيادي نگرانيهاي بجايي دارد.
صرف حضور و دسترسي به تجهيزات و امكاناتي كه بتواند كنترل و دسترسي به مرزهاي ايران داشتهباشد تهديدآميز است، بماند كه حضور در آذربايجان اين امكان را به اسراييل ميدهد كه بتواند حتي در قالب فعاليتهاي جاسوسي و خرابكارانه از خاك جمهوري آذربايجان استفاده كند.
من معتقدم كه اگر ارادهاي براي حلوفصل اين موضوع وجود داشتهباشد، به نظرم جاي كار بيشتري براي باكو وجود دارد كه كنترل روي فعاليتهاي اسراييل در منطقه را افزايش دهد. ولي به دلايل مختلف، به ويژه اتكاي نظامي كه آذربايجان به اسراييل پيدا كرده است و تا حد زيادي پيروزي اخير در قرهباغ را مرهون كمكهاي تركيه و مديون تجهيزات نظامي از جمله پهپادهاي اسراييلي بود، به همين دلايل حاضر نيست آنقدر كه ايران انتظار دارد روي فعاليتهاي اسراييل كنترل اعمال كند.
تنها شرايطي كه ممكن است جمهوري آذربايجان از روابط با اسراييل بگذرد، اين است كه ايران تعهد و تضمين پشتيباني تمامعيار و همهجانبه از اين كشور دهد كه چنين تعهدي هم خلاف سياست منطقهاي ايران است كه كاملا به سمت آذربايجان غش كند.
در نتيجه از آنجا كه فعاليتهاي اسراييل در جمهوري آذربايجان تا جايي كه مربوط به ايران ميشود محرمانه و پنهاني است و بقيهاش در چارچوب روابط متعارف ديپلماتيك دوجانبه است، به همين دليل من فكر ميكنم كه گزينههاي ايران براي حلوفصل اين مساله چندان زياد نباشد.
ايران براي كاهش تنشها با باكو، بايد چه اقداماتي را انجام دهد؟
به نظر من فوريترين اقدامي كه ايران بايد انجام دهد بايد فضا را از تشكيل تنش نظامي- امنيتي دور كند و به سمت گفتوگوهاي ديپلماتيك ببرد.
گفتوگوهاي ديپلماتيكي كه هم با خود طرف آذربايجاني ميتواند دنبال كند و هم با طرفهاي ديگري كه ذينفع هستند يعني هم روسيه و تركيه. اين روند الان شروع شده است، مثال آن هم سفر آقاي اميرعبداللهيان به مسكو و گفتوگوهاي او با همتاي روسش است.
اما نوع رويكرد ايران به قضيه چندان صحيح نيست. ايران در مسكو خواستار ايجاد يك فرمت همكاري مثلا چهارجانبه با حضور باكو و آنكارا نشد، بلكه به گونهاي شرايط را مطرح كرديم كه گويي روسيه را از حضور تركيه و اسراييل در قفقاز جنوبي ميترسانيم و از آنها ميخواهيم كه با اين تهديد مقابله كنند.
روند ديپلماتيك صحيح به معناي يافتن چارچوبي از منافع مشترك و رسيدن به تعريفي از تهديدهاي مشترك يا رسيدن به يك ادراك مشترك از تهديدهاي متقابل است. اينكه دو طرف رزمايش برگزار كنند و از طرف ديگر اعلان كنند كه خواهان افزايش تنش نيستند، به تنهايي كافي نيست و لازم است كه چارچوبهاي ديپلماتيكي براي حلوفصل مسائل ايجاد شود كه هم ايران و جمهوري آذربايجان و هم ديگر كشورهاي ذينفع بتوانند از طريق آن باهم گفتوگو كنند.
نكته ديگري كه وجود دارد اين است كه ايران بايد مسائل جاري با تركيه را از مبحث جمهوري آذربايجان جدا كند. يك اشتباهي كه رخ داده است اين است كه ما مباحث را باهم مخلوط كردهايم. مساله جاري در يك مساله دوجانبه ميان ايران و جمهوري آذربايجان است. البته درست است كه ما نسبت به نفوذ تركيه در منطقه هم نگرانيهاي ژئوپوليتيكي داريم. تنش با جمهوري آذربايجان با نگراني از نفوذ تركيه، هر يك در جاي خودش و با چارچوب و رويكرد متناسب با آن مورد ارزيابي قرار بگيرد.