به گزارش خبرنگاران گروه صنعت و تجارت گزارش خبر، ساعت پنج و نیم صبح است و حدود ۱۵ ساعت مسیر و نشستن روی صندلی خشک اتوبوس مانع از چهره بشاش میهمانان ضیافت حسینی نشده، پیر و جوان، زن و مرد، کودک و خردسال و نوزاد و سالمند از اتوبوس پیاده و وارد مرز مهران میشوند.
کاروان در گوشهای تجمع و منتظر دستور حرکت مدیر کاروان برای رفتن به پایانه هستند، توقفی کوتاه دارند و چون به جای خستگی ذوق زیارت را در چهرهشان میبینم از این فرصت استفاده و برای دقایقی همکلام چند نفر از این عاشقان میشوم.
از یزد آمدهاند، وقتی حس و حال یکی از نوجوانان این کاروان را میپرسم با لهجه شیرین یزدی پاسخ می دهد: حسی که دارم قابل توصیف نیست، اینقدر زیبا و لذت بخش است که نمیتوانم آنرا بیان کنم.
برای اولین بار است که راهی این سفر عشق شده و ادامه میدهد: وقتی میان این همه عاشق باشی خود را ارزشمند میدانی و به این حس و سعادتی که نصیبت شده افتخار میکنی.
زائر دیگری در حالی که کولهاش را به پشتش میاندازد، پاسخ می دهد: وقتی هدفت زیارت آقا امام حسین(ع) باشد حس خوبی را تجربه میکنی، حسی که قابل توصیف نیست، حسی که هدفش عاشقی برای آقا امام حسین(ع) است و این حس بسیار زیباست.
وی ادامه داد: در این راه محبت آقا را میبینی، خوشحالم که جزئی از بزرگترین اجتماع شیعیان جهان هستم و به عنوان زائر از طرف آقای امام حسین(ع) انتخاب شدهام.
جمعیت همچون موجی روان به سمت پایانه در حرکت است، جمعیتی که از جای جای ایران آمدهاند، از شمال و جنوب از شرق و غرب، همه آمدهاند، همه افرادی که محبت حسین(ع) در وجودشان رخنه کرده و موج میزند، گرمای هوا لحظه به لحظه بیشتر و همه زائران با ذکر لبیک یا حسین(ع) به خستگی و گرمای هوا "نه" میگویند.
دلم را به کاروان میسپارم و با آنها راهی بینالحرمین میکنم، کاروان که اعضا آن همگی شالی سیاه به گردن دارند از من دور و با چشمانم تا آنجا که می توانم آنها را بدرقه و حس حسادتم به انتخاب زائر شدن آنها اشک را از دیدگانم جاری میکند.
اینجا به هر کجا نظر کنی عاشقی موج میزند، عشقی که از حسین(ع) سرچشمه گرفته و هیچ قلمی یارای نمایش آن نیست، اینجا اندک اندک جمع عاشقان آقا از راه میرسند و از ذوق زائران به ذوق میآیی!