به گزارش خبر، اكبر اكسير در یادداشت ارسالی با موضوع "حقد و حسد و كدورت و كين ممنوع!" به پایگاه خبری گزارش خبر آورده است؛
شركت سهامي طنزآوران ايران زمين، اين هفته با انتشار دو كتاب از انتشارات وزين «مرواريد» كه دیروقتی است دارد یواش یواش، ناشر تخصصي طنز فارسي ميشود، رونق تازهاي به خود گرفت.
زحمت هر دو كتاب را سركار خانم ايلي و تینا حسامي برعهده داشتند كه از بابت سليقه و دقت نظر فوقالعادهشان جای سپاس دارند. اولي از استاد رضا رفيع با نام «تشويق اذهان عمومي»است و دومي نیز از اكبر اكسير با نام «جوجه كلاغها، سياه به دنيا نميآيند، بعداً سياه ميشوند!»
اینجا فعلاً كتاب اول را معرفي ميكنم تا طبق نظريۀ معروف تركزبانها عمل کرده باشم که فرمودند: «اَل، اَلي يويار ـ اَل دَه قاييديپ اوزي يويار». عجله نکنید؛ زیرنویس دارد!
ترجمهاش همان نان قرض دادن است يا از هر دست بدهي، از همان دست ميگيري!... و ترجمۀ صمیمانۀ لری اش هم اینکه: دست، دست را ميشويد، دست هم برميگردد صورت را ميشويد!
خلاصه اين كه استاد رضا رفيع، حق بزرگي به گردن طنز ژورناليستي ايران دارد. از سردبيري هفتهنامه گلآقا و دنیای طنز گرفته تا این سال ها كه چندين ستون و دفتر و دستك در نشريات مختلف و صدا و سيما داشته؛ همچون برنامۀ پر مخاطب قندپهلو و نیز شکرخند و قندستان و...در فرهنگسراها که خلاصه محبوبيت فراواني كسب نموده است. از سوي ديگر، ایشان با انتشار بدون وقفه و پانزده سالۀ ضميمه «ادب و هنر» روزنامه اطلاعات هم سهم بسزايي در پرداختن به شعر و داستان و طنز و موسيقي ايران زمين دارد.
بگذریم. به هرحال جديدترين اثر ايشان، «تشويق اذهان عمومي» در برابر تشويش اذهان عمومي است که در بالا عرض کردیم. این کتاب، مجموعهاي است از شعرهاي طنز و ـ به گفته خودش ـ تحفه نطنز عالي جناب رضا رفيع كه طبق معمول حلاوت دیگري دارد.
روي جلد اين مجموعه نیز كار دستان استاد احمد عرباني، كاريكاتوريست زبردست و پیشکسوت ايران است كه داخل طرح، تصویری هم از كتاب قبلي آقاي رفيع با نام «عشق با سس اضافه» را در دست دارد.
در اين كارتون و کاریکاتور، طنزپرداز ما با يك دست مشغول دفع موشدواني دیگران است که چهره شان مشخص نیست، و با دست ديگرش سرگرم ترسیم طرح لبخند بر لبان كارمندان اخمو و عصبي دولت ميباشد.
استاد عرباني با سياه چرده كشيدن صورت آقارضای ما، گویا به طور ضمني خواسته بگويد که: من شرمنده مردم شريف ايران هستم و براي بيان درد مردم تلاش ميكنم تا روسياه نباشم!
البته تا به حال چندين مجموعه از طنزهاي ژورناليستي استاد رفيع،به نظم و نثر، چاپ و منتشر شده كه هر يك گوشههايي از تيزبيني و شيرينكاريهاي اين شهر آشوب را نشان ميدهد. اما آنچه كه در محافل و مجالس براي استاد رضا رفيع امتياز كسب نموده است، بداههگويي ها و حاضرجوابيهاي اوست كه در آنِ واحد صادر ميشود و خنده از لبها ميربايد.
باید اذعان داشت که طنز و فكاهههاي آقارضای رفیع، از قداست خاصي برخوردار است. او به هر وسيله ای براي خنداندن خلق متوسل نميشود. به پاكي قلم عقيده دارد و اين چنين است كه نثر و شعر و برنامههاي تلويزيوني او با رعايت تمام خط قرمزها، موفق و كامران بوده و ديده شده. در پایان، موفقیت اين خندهساز طنزپرداز را با آوردن شعري از اين مجموعۀ شاد آروزمندم. غزلي با رديف ممنوع!
در حاشيه عبور ماشين ممنوع
حق و حسد و كدورت و كين ممنوع
ممنوع زياد هست، اما ذكرش
جز يك دو تا سه به گلچين ممنوع
هر جاكه سياستش نه شرقي ـ غربي است
نزديكشدن به بوش و پوتين ممنوع
وقتي كه مريض رفتني شد، غير از
آوردن مردهشو به بالين ممنوع
چون موجب مفسدهست اشعار لطيف
توصيف دقيق ساق سيمين ممنوع
وقتي كه محرّك است برخي حركات
هر حركت موزون، مثلاً اين....ممنوع!
هر حرکت موزون همراه با قر کمر خشکیده!